آغاز دین
? أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ
آغاز دين، شناخت خداست،
? وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ
و درست شناختن او باور داشتن اوست،
? وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ
و درست باور داشتن او یگانه دانستن اوست.
? وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ
و درست یگانه دانستن او،خالص ساختن خود و اعمال خود برای او و به نحو شایسته اطاعت کردن او است
? وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ
و درست خالص ساختن خود و اعمال خود برای خدا، نفی صفات )زایل بر ذات و یا نفی صفات ممکنات( از اوست.
? لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ
چرا که هر صفتی، (که محدود و زاید بر ذات باشد) گواهی میدهد که چیزی غیر از موصوف است
? وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ
و هر موصوفی نیز شهادت میدهد که چیزی غیر از صفت است.
✍ شرح:
? بالاترین مرتبه دین داری شناخت خداوند است. یعنی تا بنده خدای خویش را درست نشناسد دین دار نمیشود. و دینداری در حقیقت اطاعت از پروردگار در همه شئون است. بنده تنها از خدایی اطاعت تام میکند که اورا درست شناخته باشد. یعنی کمال معرفت وشناخت خداوند به دینداری کامل بنده کمک میکند.
? مرتبه ی اعلای شناخت خدا از درست باور داشتن او شروع میشود. باور به اینکه اوخدای یکتاست، حی و ناظر است. شریک و مانند ندارد.
? بالاترین مرتبه شناخت خدا به یگانگی این است که او را خالصانه اطاعت کنی. تنها برای او عبادت کنی. همهی اعمالت را فقط برای او انجام بدهی.
? و کمال خلوص بندگی در این است که برای خدا صفتی را که مثل صفات بندگان است در نظر نگیری.زیرا که صفات بندگان محدود هستند. وصفات الهی با ذات او یکی است. خالص نمودن اعتقاد به خدا این است که صفاتش را اضافه بر ذاتش نپنداری.
فرم در حال بارگذاری ...
لا یحصی نعماءه العادون
من عرف نفسه فقد عرف ربه
بدن انسان از تعداد زیادی دستگاه تشکیل شده که هر کدام کار یک بخش از زندگی او را انجام میدهد.
دستگاه تنفس برای پاکسازی خون و اکسیژن سازی.
دستگاه قلب و عروق برای انتقال مواد غذایی و اکسیژن به سراسر بدن.
دستگاه ادراری و کلیهها برای تصفیهی مایعات بدن.
دستگاه هاضمه برای تجزیهی موارد غذایی و دفع فضولات سلولهای بدن.
دستگاه اعصاب مرکزی برای حفظ تعادل و درک درد.
و …
هرکدام این دستگاهها از بخشهای مختلف تشکیل شده است.
قلب خون را از یک طرف به داخل خود میکشد و از طرف دیگر پمپاژ میکند درون رگها. رگها برخیشان خون تازه میبرند و برخی خونی که دارای آلودگی است. آنها از یک طرف به ریهها متصلاند تا اکسیژن بگیرن و دی اکسید کربن را تحویل بدهند؛ از سوی دیگر به معده و روده متصلاند تا مواد غذایی را جذب کنند و اضافات سلولها را تحویل بدهند؛ و از سوی دیگر با کلیهها در تماساند تا آب را دریافت کنند و مایعات اضافه بدن را خارج کنند.
در بین راه این رگها از کنار غدد مختلف عبور میکنند و هورمونها را با خود به سلولهای هدف میبرند. همزمان در حال حفظ سلامتی بدن هستند و با بیماریهایی که داخل بدن شدهاند مبارزه میکنند.
رگها خودشان از بخشهای مختلف تشکیل شدهاند. دیوارهای محکم و در عین حال غشایی دارند. یعنی بعضی از مواد توانایی دارند تا از این دیواره عبور کنند و به داخل رگ یا خارج آن بروند اما در عین حال خون همچنان داخل رگهاست و از آن خارج نمیشود. گلبولهای قرمز وظیفه حمل اکسیژن دارند و گلبولهای سفید از بدن در برابر تحاجم محافظت میکنند. پلاسما پیوسته در حال جا به جایی مواد مورد نیاز سلولهاست.
گلبول قرمز یک سلول است. اما خود این سلول از بخشهای مختلف تشکیل شده و اولین عنصر ریزی که دارد را میتوان با دستگاههای مخصوص مشاهده کرد. هر سلول داخل بدن خودش دارای هسته است و DNA و RNA دارد.
مولکول DNA بسیار گسترده و بزرگ است اما در عین حال بسیار ریز و کوچک. انقدر که فقط با دستگاههای مخصوص قابل مشاهده است. اما این مولکول خودش دارای بخشهای مختلفی است. از رشته و ژنها تشکیل شده. رشتهها مکان چسبین ژنها به هم هستند و در هم تنیدهاند. آنها ژنهای موازی را در کنار هم نگه میدارند.
ژنها خودشان مکانیزم خاصی دارند. اگر روشن باشند نوعی از رفتار را در بدن انسان ایجاد میکنند و اگر خاموش باشند نوع دیگری. در عین حال به صورت منظم با جفت خودشان در مکان مشخصی قرار میگیرند. توالی قرار گرفتن ژنها خودش مساله مهمی است. خیلی از اتفاقات بدن انسان را همین توالی قرار گرفتن ژنها کنار هم ایجاد میکند.
در بدن انسان به طور تقریبی ۳۷ ترلیون سلول وجود دارد. حالا این سلولها چندتا مولکول دارند و از چند اتم تشکیل شدهاند برای ما مشخص نیست.
حالا سوال اینجاست. چطور ممکن است این همه امکانات و پیچیدگی و نظم با هم در یک بدن جمع بشود و همگی با هم بدون تداخل کار کنند و کار یکدیگر را تایید کنند اما هیچ خالقی نداشته باشند؟
خالق این دنیای هزارتو (بدن انسان) حتما قادر و تواناست. زیرا هم توانایی دارد همه را تولید کند و هم توانایی دارد به آنها نظم ببخشد. و از آنجا که بدن به طور مداوم در حال بازتولید سلولهای خویش است پس این خالق حتما توانایی دارد که تمام این بدن را دوباره ایجاد کند.
و این معنای همین جمله است که و لا یحصی نعماء ه العادون. (نعمتهایش را نمیتوان برشمرد)
#نهج_البلاغه
#خداشناسی
فرم در حال بارگذاری ...
خطبه اول
ناتوانی اندیشه بشری از درک کنه ذات ربوی
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ
وَ لَا يُحْصِي نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ
وَ لَا يُؤَدِّي حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ
الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ
الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ
فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّيَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَيَدَانَ أَرْضِهِ
سپاس و ستايش ويژه خداست كه هيچ زباني از عهده آن برنيايد،
و شمارشگران زبردست و ماهر، شمار نعمتهاي او را نتوانند،
و تلاشگران پرتوان از اداي حقّ او ناتوانند،
و ژرفاي انديشه بر كرانه بيكران او سرگردان است.
هيچ حصاري گستره صفات الهي را تنگ نگيرد، و دست و زبان از وصف جمالش درمانَد، و هنگام و پاياني بر آن نباشد.
خدا آفريدگان را در پرتو قدرت خويش برنهاد، و بادها را پيشقراولان رحمتش پراكند، و با صخرهها لرزش زمين را مهار كرد.
شرح:
حضرت علی علیه السلام در این فراز از سخن، با استفاده از حمد و سپاس خداوند که در ابتدای خواندن خطبه مرسوم است؛ در حقیقت به معرفی ذات پرودگار مشغولاند و میفرمایند عقلها از درک کنه ذات الهی ناتواناند. در ضمن سخن به تعدادی از خصوصیات اله را بیان میدارند و به آن اشاره میکنند.
فرم در حال بارگذاری ...
اصول اعتقادات ۴
بسم الله
عنوان اصلی #خداشناسی شامل سه مرتبه است.
مرتبه اول، شناخت ذات الهی است که به هیچ وجه کسی به این مقام دست پیدا نمیکند. زیرا اگر قرار باشد کسی نسبت به چیزی اطلاع حاصل کند باید بر آن مشرف شود.
احاطه داشتن بر ذات مقدس احدیت برای هیچ بندهای ممکن نیست. پس اساسا کسی نمیتواند درباره ذات مقدس اله به علم و معرفتی دست یابد. خداوند خود در سوره طه آیه ۱۱۰ بر این مساله تاکید نموده است. (ولا یحیطون به عِلماً)
مرتبه دوم، شناخت موجود بودن خداوند است. این مرتبه با استدلالات عقلی و مشاهدات تجربی قابل دسترسی برای همه بندگان هست.
۱. برهان نظم (اینکه هر چیز منظمی ناظمی دارد و این جهان با این نظم عظیم دارای یک ناظم است.)
و ۲. برهان علت و معلول( هر چیزی برای به وجود آمدن نیاز به علتی دارد. یعنی بالاخره کسی باعث ایجاد آن بوده است و این جهان با عظمتی که دارد حتما خالقی دارد.)
از براهین عقلی اثبات وجود خداوند هستند.
مرتبه سوم، شناخت اوصاف الهی است. شناخت درست اوصاف الهی با کمک متون دینی امکان پذیر است. البته عقل نیز در راه اثبات این اصول به نقل کمک میکند. شناخت اوصاف الهی و ایمان راسخ به آنها به بندگان کمک میکند تا مدارج ایمان را یکی پس از دیگری طی کنند. اما درک درست پیدا کردن نسبت به اوصاف الهی کار سادهای نیست.
اختلاف در بین مذاهب یک دین و یا ادیان مختلف از همینجا ایجاد شده است.
مثلا اختلاف بین مسیحیت و اسلام در این است که آنها برای خدا جسم قائل هستند و معتقد به سه خدایند. در حالی که مسلمانان خدای را احد و واحد میدانند و برای او جسم در نظر نمیگیرند.
اختلاف بین ما و زرتشتیان در این است که آنها به دو خدای خیر و شر معتقدند که هر کدام در دنیا دارای افعالی است. اما ما معتقدیم تنها یک خدا وجود دارد و کسی با او در خدایی شریک نیست و هیچ کسی بدون اذن او قادر نیست در جهان تغییری ایجاد کند.
اختلاف بین اسلام و یهود در تجسم خدا و عدم توانایی او بر انجام برخی از کارهاست. آنها طبق سخنی که در قرآن آمده معتقدند دستان خدا برای انجام برخی از کارها بسته است. همچنین معتقدند خدا در شبی بر روی زمین نازل شد و تا صبح با یعقوب نبی کشتی گرفت و از او شکست خورد. دم صبح از یعقوب تقاضا کرد که او را رها کند تا به عرش خود بازگردد تا مردم او را نبینند.
البته کاملا واضح هست که این اعتقادات از یهودیان و مسیحیانی است که دین خود را تحریف نمودهاند. اگرنه انبیاء عظام هیچگاه اظهاراتی این چنین نداشتهاند.
اعتقاد به تجسم در برخی از فرق اسلامی نیز وجود دارد اما اکثر فرق اسلامی این اعتقادات را تکذیب کردهاند.
بنابراین بحثها پیرامون شناخت خداوند به دو دسته تقسیم میشوند.
۱. خدا باوری
۲. خدا شناسی
ادامه دارد
فرم در حال بارگذاری ...
اصول اعتقادات ۳
بسم الله
انسان با هر درجه از ایمان گاهی وقتها ممکن است دچار وسوسه و شک بشود. شیطان پیوسته مشغول است به گمراه کردن نوع بشر الا عباد الله المخلصین. اما عباد مخلص و خالص خدا چگونه با شک و وسوسه درباره وجود خدا مبارزه میکنند؟
همانطور که قبلا سخن گفتیم، با کسی که اصلا خدا را قبول ندارد یا مسلمان نیست نمیشود با استناد به آیات قرآن کریم سخن گفت. بنابراین در بحث خدا باوری اصلا نمیتوان گفت خداوند در قرآن چنین فرموده یا امیرالمومنین علی علیه السلام چنان. بلکه باید با استدلال عقلی این را ثابت کرد. به بیان دیگر، نقل در بحث خدا باوری حق ورود ندارد و فقط باید برای اثبات وجود خداوند به عقل رجوع کرد.
عقل در بسیاری از موارد پاسخهای جامع و کاملی برای سوالات انسان دارد. بنابراین میتوان گفت عقل خودش یک راهنماست.
اگر بندهای در هر لحظه از عمرش درباره وجود خدا و یا ماهیت او به شک و وسوسه بیافتد عقل او میتواند او را راهنمایی کند. بنابراین در همهی بحثهای اعتقادی از استدلالهای عقلی استفاده میشود. به همین خاطر فرمودهاند یک ساعت تفکر بهتر از هزار سال عبادت است. چون با همان یک ساعت تفکر بنده به خدای خودش متصل میشود حال آنکه ممکن است هزار سال عبادتش را بدون توجه به حضور پروردگار و فقط از روی عادت انجام دهد.
البته در وقت استدلال عقلی باید توجه داشت که عقل سلیم را در تفکر وارد کنند. اگرنه جانبداری از پیش تعیین شده و یا گارد گرفتن نسبت به اموری که بحث میشود، قطعا جز ضلالت و گمراهی تاثیری ندارد. در حقیقت هنگام تفکر باید جانبداری را کناری بگذاریم و با عدالت درباره این امور فکر کنیم.
در مرحلهی بعد از تصدیق، همین عقل است که به انسان یاری میرساند تا در پیاده کردن این تفکرات در زندگی موفق باشد. چون عاقلین برای دفع ضرر احتمالی چاره اندیشی میکنند. بنابراین اگر فردی اعتقادش را نسبت به خداوند با عقل خویش دریافت کند و در درون قلب او این ایمان رسوخ کند او میتواند با بکار گرفتن قوای جسمی خویش، راه درست را برگزیند و به سوی حق حرکتی مستمر داشته باشد.
با توجه به این اصل میتوان گفت، کسی که با تفکر درست خداپرست شود و سپس با همین روش درباره خدای خود تحقیق و تفحص کند؛ به باوری عمیق میرسد که همین باور عمیق، او را در هنگامهی وسوسه و شک یاری میرساند. این بنده با همین باور عمیق، سعی میکند همچنان پیش برود و به درجه اخلاص برسد. بنابراین پایهی دینداری شناخت درست خداوند و باور او با عقل و قلب است.
توصیه به دانش آموختن به کودکان، محکم کردن دین ایشان، تفکر کردن در طول شبانه روز، معرفت پیدا کردن به خداوند و … همگی ریشه در همین مساله دارد.
در مراحل بعدی تفکر کردن درباره ذات باری تعالی و دریافت معنای حقیقی اسماء الهی به فرد کمک میکند تا درجات ایمان را یکی پس از دیگری سپری کند. بنابراین تفکر دربارهی خداوند یک دستور مستمر در دین اسلام است. اما باید از ابتدا این تفکر ساخته و پرداخته شود و درست و اصولی پیش برود تا به نتیجه مطلوب دست یابد.
ادامه دارد…
قطعا همین طوره. متشکرم از همراهی شما. حاجت روا باشید ان شاء الله
بسیار خوب و جالب.
اصول اعتقادی اگر محکم شود بقیه راه آسان است
فرم در حال بارگذاری ...