اصول اعتقادات ۲
بسم الله
هنگام پاسخ گفتن به سوالات اعتقادی باید به این نکته توجه کرد که شخص سوال کننده به چه چیزهایی معتقد است؟
به عنوان مثال کسی که مسلمان نیست قرآن کریم برای او مرجع و قابل استناد نیست. بنابراین نمیتوان در پاسخ به سوالات او از قرآن کریم بهره برد.
کسی که خداوند را قبول ندارد و خدا ناباور است؛ نمیتوان برای او از سخنان پیامبر استناد نمود. صرف نظر اینکه سخن، سخن کدام پیامبر است؛ کسی که به خدا ایمان ندارد به فرستاده او نیز معتقد نیست. بنابراین سخن هیچ پیامبری برای او سندیت ندارد.
برای یک مسلمان سنی مذهب که اعتقاد به امامت و عصمت ائمه معصومین علیهم صلوات الله اجمعین ندارد؛ استناد کردن به سخنان گهربار امامین صادقین علیهما السلام معنا ندارد.
بنابر این قبل از سخن گفتن درباره هر مسالهای باید این نکته را مشخص نمود.
کسی که در مقابل ما ایستاده چه اعتقادی نسبت به خدای متعال دارد؟ در بررسی اعتقادات شخصی نیز همین مساله صادق است. وقتی انسان آزاده با خود میاندیشد و قصد دارد دربارهی اعتقادات خودش به یک نتیجه درست برسد باید اول برای خودش این مساله را حل کند که او معتقد به چه خدایی است؟ آیا اصلا اعتقاد به وجود خدا دارد؟
در مرتبه بعدی او باید ببیند خدای او چه خصوصیاتی دارد؟ بنابر این این سوالات میتواند متصور باشد.
آیا جهان دارای یک خداست یا چند خدایی وجود دارد؟
آیا خدای من جسم دارد یا نه؟
آیا مکانی برای خدای من متصور است؟ یعنی ممکن است بشود او را در مکانی جست یا جای داد؟
قدرت خدای من چقدر است؟ توانمندی انجام چه کارهایی را دارد؟ و سوالاتی از این دست که پایه تفکرات و سبک زندگی انسانها را ایجاد میکند.
در بررسی پاسخهای احتمالی ممکن است انسان مانند زرتشتیان معتقد باشد دو خدا در جهان وجود دارد. یکی مامور خیر رسانی است و دیگری شر میرساند. ممکن است به وجود سه خدا معتقد باشد؛ همانگونه که مسیحیان معتقد به خدایی اَب و اِبن و روح القدس هستند. یا حتی ممکن است مانند برهماییان (هندوییسم) معتقد به الهههای متفاوت باشد. تا آنجا که ایشان حدودا ۱۲ خدا را میپرستند. اما ممکن هم هست که به خدایی یکتا معتقد باشد.
هنگام پاسخ دادن به این سوال که آیا خدای من جسم دارد یا نه؟ ممکن است به این پاسخها برسد:
۱. خدای من از سنگ و چوب ساخته شده. مانند بوداییان.
۲. خدای من از اجرام آسمانی است.(خورشید و ماه و ستارگان)
۳. خدای من یک انسان بوده است.( مثل اعتقاد یهودیان)
۴. موجودات فرازمینی خدای منند.(شیطان پرستان)
۵ من خدایی را میپرستم که جزء جزء نیست. بنابراین جسم ندارد. بزرگتر از آن است که دیده شود، بنابراین انسان نیست. همیشگی است و از بین نمیرود، بنابراین از اجرام آسمانی نیست. او خالق من است نه من خالق او؛ بنابراین از سنگ و چوب نیست.
حالا باید پرسید که خدایی که میپرستیم در کجاست؟ آیا مکانی برای او متصور است؟ ممکن است نفس انسان پاسخ این سوال را اینگونه بدهد.
۱. خدای من چون از سنگ و چوب است بالتبع برای نگهداری از آن به صومعه و معبد احتیاج دارم. باید از آسیب دیدن خدای خودم مراقبت کنم.
۲. خدای من چون انسان است، خانه لازم دارد. باید برای او وسایل راحتی فراهم کنم.
۳. خدای من از اجرام آسمانی است. در آسمان باید به دنبالش بگردم.
۴. خدای من چون بزرگ است محدود شدنی نیست. چون محدود بودن یک نقص است و خدای محدود ممکن است در جایی حضور داشته باشد و در جایی حاضر نباشد. بنابراین ممکن است جایی باشد که من بدون او سپری کنم. اما این طور نیست. پس خدای من مکان ندارد. محدود به هیچ جایگاهی نیست اما در همه جا حضور دارد.
خدای من که تا حالا برای خودم توصیفش کردهام چه تواناییهایی دارد؟
آیا چون یک جا ساکن است و من خودم او را ساختهام قادر نیست حتی شر را از خودش دفع کند؟ یا چون دور از دسترس است، نمیتوانم از او خواهش داشته باشم؟ یا چون خالق همهی توانمندیهاست پس خودش از همه تواناتر است؟
پاسخ شخص به هر کدام از سوالات باعث ایجاد تفکری جدید در فرد میشود و همین تفکرات او پایهی زندگی دنیایی او را میسازد.
ادامه دارد…