قول خوب
بسم الله
آدم که یک بار زیر قولش زد نمیشود بهش اعتماد کرد.
کاش این جمله دربارهی ما و حضرت صاحب العصر و الزمان علیه السلام صادق نباشد. ?
کاغذ زباله نیست
بسم الله
کاغذ زباله نیست
این شعار را زیاد شنیده بودم اما از حرف تا عمل راه بسیار است.
چند روز پیش که برای عکس گرفتن رفته بودم سر خیابان؛ پشت شیشه یکی از مغازههای خدمات فنی دیدم نوشته شده “کاغذهای باطله و کتابهای کهنه را خریداریم.”
بچهها را برگرداندم خانه و دوباره رفتم به همان مغازه. از مغازهدار پرسیدم:” آقا شما این کاغذها رو میخرید چکار میکنید؟”
از این سوال من تعجب کرد. پرسید یعنی چی؟
گفتم:"یعنی منظورم این هست که کاغذها را پخش میکنید این طرف و آن طرف یا معدوم میکنید؟ من برگههایی دارم که اسماء متبرکه دارد. میخواهم بدانم با این کاغذها چکار میکنید؟”
شنیده بودم کاغذها را خورد میکنند و یا خمیر کاغذ درست میکنند. اما گاهی هم جمع آوری میکنند و میفروشند به سبزی فروشها. خیلی کاغذِ زیر سبزی به دستم رسیده که باز که کردم دیدم صفحات کتب مذهبی و قرآن و تفسیر است. این یک فاجعه است. گیرم کسی که فروخت ایمان نداشت. شما که سبزی داخل آن میگذاری هم نمیبینی نام مبارک الله و اسماء متبرک و آیات قرآن هست که گِل سبزی داخل آن میپیچی؟
خلاصه که از ترس اینکه کتاب و دفترهای حاوی اسماء متبرکه جایی بیافتد که بیاحترامی بشود؛ سالهاست همه را کنار خودم نگه داشته بودم و هرکجا میرفتم با خودم میبردم.
برگردم سر باقی ماجرا.
آقای مغازه دار که حساسیتم به موضوع کاغذها را دید لبخند زد و گفت:” نگران نباشید. ما این کاغذها را خمیر کاغذ میکنیم. هرچی روش باشه پاک میشه. ما کتابهای قرآن و ادعیه که پاره شده باشد هم همینطوری پاک میکنیم و از خمیر کاغذ آن برای ساختن این مقواها استفاده میکنیم.”
برگشتم رد دستش را نگاه کردم و مقواهای بسته بندی شده را دیدم. از اینها برای صحافی کردن کتابها استفاده میکند. او کارش صحافی است.
خوشحال برگشتم خانه.
دیروز کاغذها را که جمع میکردم برایش ببرم؛ برای آقای صحاف خیلی دعا کردم و گفتم خدا خیرت بده. من را از این بار سنگین نجات دادی.
کاغذهای همهی خانه را جمع کردم و بردم. کتابهای کهنه و پاره شده. برگههای امتحانی و نمونه سوالات قرآنی. هرچه که بود.
حالا البته بیشتر دلم میخواست جای پول بهم کاغذ سفید یا دفتر بدهد اما چیزی نداشت. پول کاغذهایی که وزن کرده بود بهم داد. ?
آمدم خانه و تصمیم گرفتم حالا به بعد هیچ کاغذی را با زبالههای دیگر دور نریزم.
بحث پولش نیست واقعا.
اینکه کاغذ یک زباله نیست و قابل استفاده مجدد است باعث شده دیگر به فکر دور ریختن هیچ کاغذی نباشم.
برای دوستم که ماجرا را تعریف کردم گفت پول کمی بهت داده. چه فایده؟
گفتم اصلا میخواستم رایگان بهش بدم. فقط همین که خیالم راحت شد که اینها توی کوچه و خیابان و زیر سبزی نمیرود برایم کافی بود. ?
چقدر خوب میشود این کار را یک فرهنگ در جامعه کنیم. اینکه کاغذها را دور نریزیم. بدهیم برای بازیافت
قتل دختران و فضای مجازی
بسم الله
ریحانه عامری، دختر جوان کرمانی که این بار فجیعتر از رومینا به دست پدر و با تبر به قتل رسید.
باید جستجو کرد و دید چرا به یکباره کشتن دختران توسط پدر یا همسر انقدر در جامعه ما افزایش پیدا کرده؟ البته هنوز به ده مورد در هفته نرسیده. اما همین آمارهای کم هم تکان دهنده و هشدار دهنده هستند. البته از این میان نمیتوان سهم شبکههای اجتماعی و فضای مجازی را در گسترش این اخبار نادیده گرفت.
درست زمانی که یک خبر مثل این، دلها را متوجه خودش میکند؛ میبینیم سایتها و کانالهای مختلف، بعد از انعکاس هزار باره این اخبار؛ شروع میکنند به پرده برداری از قتلهای شبیه به این.
از یک طرف، همزمانی این اتفاقات مورد توجه است و از طرف دیگر پرداختن رسانهها به موضوعات مشابه اینچنینی. زیرا فضا برای بیان این اخبار آماده است و جامعه به دنبال اطلاعات بیشتر از ماجرا.
متاسفانه در سالهای اخیر فضای مجازی سهم بالایی در گسترش این اتفاقات داشته و ما همچنان سعی میکنیم از تاثیر مستقیم این فضا بر روی این اتفاقات ناگوار چشم پوشی کنیم.
علت کشته شدن رومینای ۱۳ ساله، انتشار تصاویر او در اینستاگرام بود و حالا ریحانه عامری از کرمان و فاطمه برحی از آبادان که هر کدام قربانی مسائل ناموسی شدهاند.
جامعه ما کی قرار است به مضرات استفاده بی قید و شرط از فضای مجازی توجه ویژه کند؟ تا چه زمان باید افسار زندگی را به دست شیطان بسپاریم و بعد شاهد تراژدیهای ناگوار از این دست باشیم؟
به جرات میتوان گفت همهی قتلهای دختران و زنان در سه چهار سال گذشته ریشه در روابط نامشروع بر پایهی فضای مجازی داشته است.
خانوادهها باید چشمهای خودشان را به این مساله بیشتر باز کنند و از شیوع بی عفتی در جامعه و فضای مجازی بکاهند. البته که به جز ابزارهای حکومتی، خودمراقبتی خانوادهها تاثیر بسیار زیادی در کنترل این اتفاقات ناگوار دارد.
راهیان نجف
نهج البلاغه میراث ماندگار امیرالمومنین علی علیه السلام و گنجینهی سخنان انسان سازی است که بشریت را به سوی سعادت ابدی رهنمون میسازد.
بیایید همراه با مولا و سرورمان علیابن ابیطالب علیه السلام راهی را بگشاییم تا به خدا برسیم.
بیایید دینداری را از امیر بیان حضرت مرتضی علیه السلام بیاموزیم. بیایید مثل مولایمان بندگی کنیم. مثل سلمان، مثل کمیل، مثل عمار، مثل میثم تمار. اگر اینها یاران امیرالمومنین علیه السلام هستند و توانستند راه عبودیت را از مولای متقیان بیاموزند، ما هم میتوانیم.
فقط کافی است پای درس استاد سخنوری و تقوا زانو بزنیم و از کلام شیرینش سیراب شویم.
شما هم با ما راهی نجف اشرف شوید.